4- گزیدهی شعر تربت؛ غزل؛ بی تو گذراندم شب پُر دردسری را، محمدرضا خسروی
سالهاست در این وبلاگ به شعر تربت پرداخته شده است و شعرهایی که در جلسهی شنبهشبها در جلسه خوانده میشود در گزارش هفتگی در وبلاگ میآید. کمی که از تاسیس وبلاگ گذشت به این نتیجه رسیدم که در انتهای بخش شعرخوانی یکی از غزلهای خوب معاصر را بیاورم که در طول زمان به یکی از غزلهای خوب شاعران تربتی تغییر کرد. با اضافه شدن این بخش که «گزیدهی شعر تربت» است این بخش مستقل از شعر تربت حیدریه شد و از این پس دامنهی اشعار از غزل به تمامی قالبها گسترش پیدا میکند اما دامنهی جغرافیایی به خطهی زاوه محدود خواند شد. زندگینامهی شاعران تربتی از جمله شاعر این شعر در آرشیو وبلاگ موجود است.
بی تو گذراندم شب پُر دردسری را
مپْسَند ازین گونه شبان دگری را
جز پنجره کز جنبش هر باد تکان خورد
نگشود کسی بر شب من هیچ دری را
ای کاش کسی پردهی شب را بدراند
تا در پس ِ آن پرده ببینم سحری را
باشد که بشیری مگر از قافلهی صبح
از دوست به گوشم برساند خبری را
از پیش من آن یار سفرکرده نمیرفت
میدید اگر گریهی چشمان تری را
تربت جام 12/3/55
محمدرضا خسروی
***
گزارش جلسه شماره 1094 به تاریخ 19/2/94 (شعر محلی تربت)
5- شعر محلی تربت؛ شعر شمارهی 36 کتاب خدی خدای خودم، غزل، ای کهکرست خندهت هوش از سر مو برده؛ استاد محمد قهرمان
اگر شعر را در وبلاگ میخوانید همانطور که میبینید به اجبار از خط Tahoma استفاده کردم و با این فونت اعراب شعر به درستی درک نمیشود. برای بهتر خواندن شعرهای محلی میتوانید نسخهی PDF گزارش را از ابتدای گزارش دانلود کنید. روش دیگر این است که شعر را به رایانهی خود منتقل کرده و برای دیدن اعراب آن از خط هما (b homa) استفاده کنید. اگر این فونت را در رایانهی خود ندارید میتوانید برای دانلود روی آن کلیک کنید. این فایل دانلود در سایت 4shared.com قرار دارد. اگر بر روی download کلیک کنید و پس از آن گزینهی free download را انتخاب کنید، پس از باز کردن لینک دانلود جملهای را میبینید که به انگلیسی نوشته است «اینجا کلیک کنید»، با کلیک بر روی کلمهی اینجا (here) فایل دانلود خواهد شد. پس از دانلود فایلی با پسوند ttf در اختیار خواهید داشت که آنها را باید به داخل درایو c؛ پوشهی windows؛ پوشهی fonts انتقال دهید. (c:\windows\fonts) پس از انتقال، این خط (فونت) در رایانهی شما قابل مشاهده خواهد بود.
برای اینکه بتوان تلفظ صحیح شعرهای گویشی را انتقال داد لازم است چند قاعده وضع شود که با در نظر گرفتن این قواعد بشود شکل صحیح تلفظ را در گویش دریافت. بسیاری از این قواعد را شرقشناسان وضع کردهاند و در مواردی که این قواعد کافی نبوده از علائمی که استاد محمد قهرمان وضع کرده است استفاده میکنیم. الفبای متداول بین شرقشناسان (البته به شکلی سادهتر) به شرح زیر است.
صامتها: ا (a)، ب (b)، پ (p)، ت (t)، ث (s)، ج (j)، چ (č)، ح (h)، خ (x)، د (d)، ذ (z)، ر (r)، ز (z)، ژ (ž)، س (s)، ش (š)، ص (s)، ض (z)، ط (t)، ظ (z)، ع (a)، غ (g)، ف (f)، ق (g)، ک (k)، گ (q)، ل (l)، م (m)، ن (n)، و (v)، ه (h)، ی (y).
مصوتهای کوتاه: ــَـ (a)، ــِـ (e)، ــُـ (o). مصوتهای بلند: ...ـا (â)، ...ـی (i)، ...ـو (u). مصوتهای کوتاهی که کشیده تلفظ میشوند: ــَـْـ (ā)، ــِْـ (ē)، ــُـْـ (ō).
سه علامت آخر به الفبای فنوتیک اضافه شده است که بشود با کمک آن واژههای تربتی را و شکل تلفظ صحیح آن را نشان داد. علامت فتحه به علاوهی ساکن ــَـْـ نشانهی فتحهی کشیده است که جانشین «ـا» شده است مانند خَـْنَه (خانه). علامت کسره به علاوهی ساکن ــِْـ نشانهی کسرهی کشیده است که جانشیین «ـی» شده است مانند زِْرِ (زیرِ). علامت ضمه به علاوهی ساکن ــُـْـ نشانهی مصوت مرکت (ow) است مانند اُوْ (آب)، تُوْ (تب). علامت ضمه به علاوهی ساکن و کسره نشانهی مصوت مرکب در حالت اضافه است (owe) مانند اُوِْ (آبِ)، چُوِْر (چوب را)
نکتهی قابل توجه اینکه اگر علامت ساکن با (ـو) همراه نباشد صدای او خواهد داشت به عنوان مثال در گویش تربتی روغَن به صورت (rugan) تلفظ میشود. دیگر این که مراقب باشید مصوت مرکب ـُوْ (ow) را واو ضمّه و ساکن ـُوْ (ov) اشتباه نگیرید مثلا در کلمهی جُوْ (jow) که یکی از غلات است (ow) نشانهی مصوت مرکب است، اما در کلمهی «نُمُوْ» (nomov) به معنی رشد (ov) نشانهی ضمه و واوِ ساکن است.
بارها گفتهام که هرچند عاشقانههای استاد قهرمان در شعرهای کلاسیکی که سرودهاند بسیار زیبا هستند، اما عاشقانههایی که ایشان به گویش تربتی سرودهاند حال و هوای دیگری دارد. به نظر من این غزلها در تاریخ ادبیات بیسابقه هستند و از چنان لطفی برخوردار هستند که من همواره خدا را شکر میکنم که گویش مادریام گویش تربتی است و مادربزرگی داشتهام که از خردسالی به این لهجه با من سخن گفته و این باعث شده در حد بضاعتم ظرایفش را درک کنم. استاد قهرمان در این غزلها فقط به سرودن به گویش تربتی اکتفا نکرده است و آنچه این غزلها را بینظیر میکند تنها گویش تربتی و لغات زیبای آن نیست بلکه به این خاطر است که شاعر در سرودن این عاشقانهها خود را جای جوانان سادهدل روستا گذاشته است و از چشم و ذهن و دل آنها جهان را دیده است. معشوق روستایی و سادهدل آنان را از زاویهی دید خود ایشان توصیف کرده است. من سعی میکنم با برگردانهای دقیق (البته به قدر بضاعت خود) و به تفصیل معنی این ابیات را روشن کنم تا دیگر هموطنان و همزبانان هم بتوانند از این اشعار لذت ببرند. مطمئنا حتی کسانی که گویش مادریشان تربتی است در اولین خوانشها نمیتوانند به خوبی از عهدهی خواندن و درک ابیات برآیند اما با کمی ممارست و پشتکار حتی دوستانی که با گویش تربتی آشنا نیستند خواهند توانست از این اشعار لذت ببرند.
فایل صوتی غزل شمارهی 36 اثر استاد محمد قهرمان
36
ای کَهکِرَستِ خِندَهت، هوش از سَرِ مُو بُردَه
از خَـْنِهیِ تو رَفتُم، بوس از لُوِْت نِخُوردَه
1- ای قهقههی خندهات هوش از سر من بُرده / از خانهی تو رفتم بوس از لبت نخورده (در گویش تربتی «کَهکِرَست» (kahkerast) به معنی خندیدن با صدای بلند است. صدای کبک را هم «کَهکِرَست» میگویند.)
کَـْغذ بِرِیْ رِفِْقا خِیْلِ نِویشتی اَمبا
یادِ زِ مُو نِکِردَه، نومِ زِ مُو نِبُردَه
2- کاغذ برای رفیقها خیلی نوشتی اما / یادی ز من نکرده، نامی ز من نبرده (برای دیگر دوستان خیلی نامه نوشتهای اما در نامههایت از من یادی نکرده و نامی نبردهای. «کَـْغَذ» (kāgaz) یا کاغذ در گویش تربتی به معنی نامه است، مثلا میگویند «فِلَـْنی کَـْغَذ رِیی کِردَه» (felāni kāgaz reyi kerda) یعنی فلانی نامه فرستاده است.)
پَرهِز مِتی ز عشقُم، ایساخ مِنی حَکیمی؟
نِه نَضمِ مُور گِریفتَه، نِه دَردِ مُور شِمُردَه
3- پرهیز میدهی از عشق مرا، اینگونه میکنی حکیمی؟ / نه نبضِ مرا گفته، نه دردِ مرا شمرده (تو چطور طبیبی هستی که مرا از عشق پرهیز میدهی در حالیکه دردم را نمیدانی. «پِرهِز» به معنی پرهیز است و «پِرهِز دایَن» (perhez dayân) به معنی بازداشتن بیمار از خوردن چیزی است. «ایساخ» به معنی اینگونه و اینطور است. «حکیمی کِردَن» به معنی طبابت کردن و پزشکی است. در گویش تربتی نبض را «نَضم» (nazm) میگویند.(
گفتی تَهِ پیَـْلهرْ سَر کَش، مِگَن شِفایَه
یَگ قُرتْ رِختَه بویی اویُم تِمومْ دُردَه
4- گفتی ته پیاله را سر بکش، میگویند شفا است / یک جرعه ریخته بودی آن هم تمام دُرد است («سَر کشیَن» (sar kešiyan) در گویش تربتی به معنی لاجرعه نوشیدن است. «قُرت» (gort) واحد سنجشی برای مایعات است و به آن اندازهای گفته میشد که در یک بار از گلو پایین میرود. مثلا میگویند «یَگ قُرتِ اُوْ بِتِه» یعنی یک جرعه آب بده.)
ظُلمِت بِسوزَه قِمچی مِرگَـْوَه زهرِ ما رَفت!
نِه خوردَه و نِه بُردَه، مُردِم ز دَردِ گُردَه!
5- ظلمت بسوزد ای تازیانه، شراب زهرمان شد / نه خورده و نه بُرده، مُردیم از دردِ گرده. («ظُلمِت بِسوزَه» (zolmet besuza) نفرینی است که خطاب به ستمگر میگویند به این معنی که الهی ظلمی که میکنی باعث سوختن خودت شود. در گویش تربتی شلاق و تازیانه را «قِمچی» (gemči) میگویند و «مِرگَـْوَه» (merqāva) یا مرگآبه به معنی شراب است. مصرع اول اشاره به حکم فققی شرابخواری اشاره دارد که معمولا شرابخوار را تازیانه میزنند. «گُردَه» (qorda) در گویش تربتی به معنی پهلو میباشد. مصرع دوم اشاره به ضربالمثلی است که با اندکی تغییر نقل شده است، آن ضربالمثل این است «نِه خوردَه و نِه بُردَه، گریفتَه دَردِ گُردَه» یعنی نه خورده است و نه بُرده است اما درد پهلو گرفته است، یعنی کسی چیزی نخورده اما دلدرد گرفته باشد. اشاره دارد به گناهی که شخص مرتکب نشده اما عواقب آن گناه دامن وی را گرفته است. مانند آنکه میگویند «آشِ نخورده و دهنِ سوخته»)
عِشقِر که سَنگِ دَستَه، پُرتُوْ کُ و به جایِش
تا وَختِ تُور به کارَه، دل دستِ تو سپُردَه
6- عشق را که سنگِ دست است رها کن و به جای آن (در عوضِ آن) / تا وقتی تو را به کار است دل دست تو سپرده (شاعر در این بیت خطاب به معشوق میگوید: عشق که کمکحال تو است را رها کن و تا وقتی که نیاز داشته باشی دل من نزد تو امانت خواهد بود. «سنگِ دست» اشاره دارد به ابزاری که هر لحظه امکان دارد به آن نیاز پیدا کنیم. توسعا در مورد افراد هم به کار میرود. مثلا میگوید «ای بِچَّه سنگِ دَستِ مایَه» یعنی این کودک کمکحال ما است و باید دم دست و نزدیکمان باشد. «به کار» به معنی لازم و ضروری است. «به کار بویَن» یعنی لازم بودن و به کار امین یعنی لازم شدن و به درد خوردن. قهرمان در مثنویای که در همدردی با استاد فرخ سروده است گفته: «پولِ امروزَه نِدَْرَه اعتبار / روزِ روزِش تُور چِطُوْ خَئْمَه به کار؟»)
از هُوْلِ روزِ محشر اُوْ رَفت زَهرِهیِ ما
واعظ بَسَه که رَفتِم از تِرس حُکمِ مُردَه
7- از ترس روز محشر آب شد زهرهی ما / واعظ بس است که شدیم از ترس مانند مرده (واعظ بس کن که از ترس روز قیامت زهرهی ما ترکید و مانند مُرده شدیم. «هُوْل» (howl) به معنی ترس و بیم است. «اُو رِفتَنِ زَهرَه» (ow reftane zahra) یا آب شدن زهره به معنی زهرهترک شدن است که نهایت ترس را میرساند. این بیت اشاره دارد که موعظههای واعظان که بیشتر از حساب و کتاب روز قیامت است.)
12/12/62
***
6- ضربالمثل تربتی، به دستمایهات نگاه کن و نه به همسایهات؛ گردآورنده بهمن صباغ زاده
تا به امروز کتابهایی چند در زمینهی ادبیات گویشی تربت حیدریه چاپ شده است. اولینِ این کتابها، کتابی بود به نام ادبیات شفاهی روستاهای تربت حیدریه تالیف آقای محمدرضا خوشدل که بخشهای مختلفی داشت و یکی از این بخشها ضربالمثلها بود. کتابی هم جناب دکتر محمد رشید نوشتهاند با نام فرهنگ عامه تربت حیدریه و در این کتاب بخشی به ضربالمثلها پرداخته شده است. در کتاب خدی خدای خودم استاد قهرمان هم هرچند بخشی به ضرب المثل اختصاص ندارد اما در خلال ابیاتِ استاد گاه گاه به ضربالمثلهایی برمیخوریم که در واژه نامهی کتاب به آنها اشاره شده است. از اینها گذشته در آرشیو همین وبلاگ از ابتدای سال 1390 اشعار محلی تربت جمعآوری شده است که در هر شعر به چند ضربالمثل برخواهیم خورد. اینها منابع من خواهند بود در نوشتن ضربالمثلهای تربتی. دیگر اینکه پدر و مادر من تربتی بودهاند و من هم از ابتدای دههی 80 در تربت حیدریه زندگی میکنم و هر روز در برخوردم با مردم ضربالمثلهایی شنیده و خیلی از آنها را نوشتهام. مُرادِ من از این بخش، ضربالمثلهای گویشی تربت است و نه ضربالمثلهایی که در تمام کشور کاربرد دارند و در تربت به لهجهی تربتی گفته میشود. پس در این بخش تنها سعی خواهم کرد ضربالمثلهایی را بیاورم که تنها مختص تربت حیدریه است و در دیگر نقاط کشور به کار نمیروند. البته این نکته را هم در نظر داشته باشید که هرچه با دقت ضربالمثلها مورد بررسی قرار بگیرند، نمیشود به طور قطع آن را محدود به محدودهی جغرافیایی خاصی کرد و دوستان خواننده مرا متهّم به سرقت ضربالمثلهای نقاط دیگر کشور و یا کشورهای دیگر نکنند. تنها سعی خواهم کرد و تکرار میکنم تنها سعی خواهم کرد ضربالمثلهای تربتی را بیابم و در این بخش بیاورم. البته روشن است که از کمک شما بینیاز نیستم و شما دوستان خواننده هم میتوانید ضربالمثلهای تربتی را برایم ارسال کنید و هم مرا در نوشتن معنی و مراد ضربالمثل راهنمایی کنید.
برای اینکه بتوان تلفظ صحیح واژههای و اصطلاحات گویشی را انتقال داد لازم است چند قاعده وضع شود که با در نظر گرفتن این قواعد بشود شکل صحیح تلفظ را در گویش دریافت. بسیاری از این قواعد را شرقشناسان وضع کردهاند و در مواردی که این قواعد کافی نبوده از علائمی که استاد محمد قهرمان وضع کرده است استفاده میکنیم. الفبای متداول بین شرقشناسان (البته به شکلی سادهتر) به شرح زیر است.
صامتها: ا (a)، ب (b)، پ (p)، ت (t)، ث (s)، ج (j)، چ (č)، ح (h)، خ (x)، د (d)، ذ (z)، ر (r)، ز (z)، ژ (ž)، س (s)، ش (š)، ص (s)، ض (z)، ط (t)، ظ (z)، ع (a)، غ (g)، ف (f)، ق (g)، ک (k)، گ (q)، ل (l)، م (m)، ن (n)، و (v)، ه (h)، ی (y).
مصوتهای کوتاه: ــَـ (a)، ــِـ (e)، ــُـ (o). مصوتهای بلند: ...ـا (â)، ...ـی (i)، ...ـو (u). مصوتهای کوتاهی که کشیده تلفظ میشوند: ــَـْـ (ā)، ــِْـ (ē)، ــُـْـ (ō).
سه علامت آخر به الفبای فنوتیک اضافه شده است که بشود با کمک آن واژههای تربتی را و شکل تلفظ صحیح آن را نشان داد. علامت فتحه به علاوهی ساکن ــَـْـ نشانهی فتحهی کشیده است که جانشین «ـا» شده است مانند خَـْنَه (خانه). علامت کسره به علاوهی ساکن ــِْـ نشانهی کسرهی کشیده است که جانشیین «ـی» شده است مانند زِْرِ (زیرِ). علامت فتحه به علاوهی ساکن ــُـْـ نشانهی ضمهی کشیده است که جانشین «ـو» شده است مانند تِمُـْم (تمام) که البته موارد استفادهاش بسیار کم است. علامت ضمه به علاوهی ساکن ــُـْـ نشانهی مصوت مرکت (ow) است مانند اُوْ (آب)، تُوْ (تب). علامت ضمه به علاوهی ساکن و کسره نشانهی مصوت مرکب در حالت اضافه است (owe) مانند اُوِْ (آبِ)، چُوِْر (چوب را)
نکتهی قابل توجه اینکه اگر علامت ساکن با (ـو) همراه نباشد صدای او خواهد داشت به عنوان مثال در گویش تربتی روغَن به صورت (rugan) تلفظ میشود. دیگر این که مراقب باشید مصوت مرکب ـُوْ (ow) را با ضمّه و واوِ ساکن ـُوْ (ov) اشتباه نگیرید مثلا در کلمهی جُوْ (jow) که یکی از غلات است (ow) نشانهی مصوّت مرکب است، اما در کلمهی «نُمُوْ» (nomov) به معنی رشد (ov) نشانهی ضمه و واوِ ساکن است. تفاوت این دو در الفبای لاتین مشهود است که یکی با w و دیگری با v نمایش داده میشود.
وِر دِسمَـْیَهت نِگا کُ نِه وِر هَمسَـْیَهتْ
ضربالمثل این هفته یک ضربالمثل اجتماعی بسیار کاربردی است و از زبان مردم کوچه و بازار بسیار شنیده میشود. «وِر دِسمَـْیَهت نِگا کُ نِه وِر هَمسَـْیَهتْ» (ver desmāyat neqâ ko ne ver hamsāyat) یعنی به دستمایهات نگاه کن و نه به همسایهات.
«دِسْمَـْیَه» (desmāya) در گویش تربتی به معنی داراییای است که شخص موقع راهاندازی کسب و کار در اختیار دارد. در زبان معیار به این پول سرمایه گفته میشود. در لغتنامهها ذیل واژهی «دستمایه»، مایهی دست و سرمایه را ذکر کردهاند. در لباب الالباب آمده است: «چه ترجمهی کلیله و دمنه که ساخته است [نصراللّه منشی] دستمایهی جمله کتاب و اصحاب صنعت است. و قهرمان هم در غزلی بسیار زیبا که به گویش تربتی سروده است آورده: «به جو قِمَّت مُنُم دو لاخ مویِ یادِگَـْریتِر / بِرِیْ مُو اَ ْدَمِ بِزَّه دو لاخ مو رِفتَه دِسمَـْیَه». این واژه امروزه به معنی اسباب و ابزار هم استفاده میشود مثلا میگویند شخصیت فلانی دستمایهی طنز نیست یعنی نباید از وی به عنوان اسبابی برای طنز ساختن استفاده کرد.
این ضربالمثل را هنگامی به کار میبرند که بخواهند بگویند انسان نباید خود را با دیگران مقایسه کند و باید ظرفیتها، تواناییها و استعدادهای خویش را بشناسد و به آن تکیه کند. مانند آن که میگویند: «پایت را اندازهی گلیمت دراز کن». پس در گویش تربتی وقتی بخواهند بگویند که به میباید تکیهات تنها به سرمایههای خودت باشد خواهند گفت: «وِر دِسمَـْیَهت نِگا کُ نِه وِر هَمسَـْیَهتْ»
***
7- شعر طنز؛ مثنوى مُلانا! حکایت آن مرد که تأسى از دولت کرد در رجوع به حکایت خاتون و کنیز؛ ابوالفضل زرویی نصرآباد؛ گردآورنده علی اکبر عباسی
این بخش به لطف آقای عباسی از ابتدای سال 1391 به وبلاگ اضافه شده است و هر هفته در گزارش هفتگی جلسه شعری طنز همراه با معرفی شاعرش را میخوانید. چون این وبلاگ مربوط به شعر تربت است سعی میشود بیشتر از آثار شاعران تربتی در آن استفاده شود. سعی شده معرفی شاعر در حد یک پاراگراف بیشتر نباشد و در آن حتما به کتابها و آثار منتشر شدهی شاعر اشاره شود و اگر شاعر شعر طنز دارای وبلاگی هست آدرس و لینک وبلاگ هم درج شود. شما خوانندگان عزیز هم میتوانید برای ما شعرهای طنز خود و دیگران را جهتدرج در این بخش ارسال کنید. خوانندگان محترم میتوانند این اشعار آرشیو وبلاگ را در این بخش با برچسب شعر طنز بخوانید.
ابوالفضل زرویی نصرآباد در ۱۵ اردیبهشت ۱۳۴۸ در تهران به دنیا آمد. وی شاعر و پژوهشگر در زمینهی طنز است که در نشریات و روزنامهها به عنوان نویسنده و شاعر طنز قلم میزند. او با اسمهای مستعار ملانصرالدین، چغندر میرزا، ننه قمر، کلثوم ننه، آمیز ممتقی، میرزا یحیی، عبدل در نشریاتی مانند نشریات موسسه گل آقا، همشهری، جام جم، ایرانیان، انتخاب، زن، مهر، کیهان ورزشی، بانو، جستجو، عروس، تماشاگران طنز نوشته و مینویسد. از کتابهای وی میشود به تذکرةالمقامات، افسانههای امروزی، وقایعنامهی طنز ایران (همکاری با فریبا فرشادمهر)، بامعرفتهای عالم (کتاب گویای طنز)، رفوزهها (مجموعه شعر طنز)، حدیث قند (مجموعه مقالات طنزپژوهی)، علاغه به خونهش نرسید (مجموعه افسانههای طنزآمیز)، «ماه به روایت آه» رمانی براساس زندگی ابوالفضل عباس، خاطرات سر پروفسور حسنعلی خان مستوفی، کتاب مستطاب خر پژوهی اشاره کرد. وی سایتی دارد با عنوان «از طنز» که در این آدرس قابل مشاهده است http://aztanz.ir
مثنوى ملانا! حکایت آن مرد که تأسى از دولت کرد در رجوع به حکایت خاتون و کنیز
گوش بگشا اى حسامالدین حسن!
تا بگویم قصّهی آن پیرزن
بگذر از آن پیرزن تا زین سَبَق
قصهاى دیگر بیارم بر ورق
تا نپندارى که خالى بستهام
باز یک مضمون عالى بستهام
بود دکاندارى اندر شهر «رى»
کسب و کارى مىنمود آن نیکپى
کاسبى مىکرد از راه حلال
خود ندید او جز زیان و جز ملال
دید با این زحمت و این دردسر
کاسبى چیزى ندارد جز ضرر
دلخور از برنامهی بازار شد
کار و بار او به کلى زار شد
چون «گران کردن» ز دولت دیده بود
وان حکایاتِ دگر نشنیده بود،
جنسهاى خویش را اندر نهان
کرد با تقلید از دولت، «گران»
شب مصمم تا که در این راه شد
صبح فردا، محتسب آگاه شد
دستبندش زد که: «نفرین بر تو باد
این چه جرم است و چه ظلم است و فساد
باعث این کفرورزى کیست، کیست؟
هین بگو تا این گرانى چیست، چیست؟»
خواست تا لب واکند آن بینوا
گفت: «خاموش اى پلید بى حیا!
تا مصمم گشتى اندر راه کج
اقتصادِ مُلک را کردى فلج
باعث این نابسامانى تویى
بَد تویى، قاتل تویى، جانى تویى
هست عمرى زیر چنگال توییم
سیزده سال است، دنبال توییم»
مرد و زن گشتند گِردِ آن دو جمع
همچنان پروانه، گِرداگِردِ شمع
کوسِ رسوایى در آفاقَش زدند
خُفت و تا مى خورد، شلاقش زدند
شرح آن شلاق و آن خوف و خطر
«این زمان بگذار تا وقتى دگر»
زان عتابش عقدهاى در سینه شد
لنگ لنگان بر درِ کابینه شد
گفت یکسر با وزیرانِ وَدود
آنچه در آن روز با او رفته بود
کاى شما اندر گرانى اوستاد
«مر مرا تقلیدتان بر باد داد!»
از شما تقلید کردم، یک نفس
زان سبب افتاد کارم با عسس
رونق کار شما در چیست، چیست؟
این گرانی هاى اصلى، کارِ کیست؟
گفت یک تن زان میانه، کاى عمو
هست رمزِ کار دولت در کدو
«خلق را تقلیدشان بر باد داد
اى دو صد لعنت بر این تقلید باد»
آن که عاقل بود، فهمید این کلام
بیش از این عرضى ندارم، والسلام
ابوالفضل زرویی نصرآباد
***
8- فراخوان
در این بخش از وبلاگ خبر برگزاری جشنوارهها، سوگوارهها، کنگرهها، شبشعرها و دیگر مراسم در زمینهی شعر و ادبیات را در سطوح مختلف شهرستان، استان، کشور یا بینالمللی به اطلاعتان میرسانیم. با توجه به اینکه این وبلاگ برای معرفی شعر و شاعران تربت حیدریه تاسیس شده است سعی میشود بیشتر به موارد شهرستان و استان اشاره شود. (البته شرکت در هیچکدام از این مراسم از طرف ما توصیه یا رد نمیشود و منظورمان فقط اطلاعرسانی است)
انجمن شنبهشبها
جلسات هفتگی انجمن شنبهشبها در اولین روز هفته راس ساعت 19:00 بعدازظهر در طبقهی پایین مسجد قائم واقع در خیابان قائم برگزار میشود. این جلسات به خواندن و بررسی آثار ادبیات کلاسیک، ارائه کنفرانسهایی در زمینهی ادبیات و شعرخوانی و نقد شعر اختصاص دارد. شرکت در این جلسه برای تمامی شاعران و علاقهمندان به شعر آزاد است.
جلسهی مثنوی خوانی
جلسات مثنویخوانی به همّت همشهری هنرمند و مهربان، احسان انوریان، و به روایت دکتر رضا نجاتیان هر شنبهشب در حسینیهی صفار شرق واقع در خیابان باغسلطانی، باغسلطانی 9 برگزار میگردد. در این جلسه که ساعت 21:00 شنبهشبها شروع میشود ابتدا حکایتی از مثنوی معنوی، اثر بیبدیل مولانا جلالالدین بلخی، خوانده میشود. پس از روایت داستان، حاضرین در جلسه، برداشتهای خود از داستان را بیان میکنند و پیرامون آن به بحث و تبادل نظر میپردازند.
جلسهی تفسیر قرآن
این جلسات به همت جمعی از اعضای انجمن مثنویخوانی از رمضان 1434 هجری قمری شروع شد و اولین جلسهی آن در شنبه چهارم تیرماه 1392 خورشیدی برگزار شد و دو شب در هفته ادامه یافت. بعد از ماه رمضان هم به رای اکثریت این جلسه ادامه یافت. در حال حاضر جلسهی تفسیر قرآن سهشنبهشبها ساعت 21:00 شب در محل باغسلطانی 9، حسینیهی صفار شرق برگزار میشود.
جلسهی شعر استاد رشید
این جلسه به سرپرستی استاد محمد رشید یکشنبهشبها در محل کانون بازنشستگان آموزش و پرورش شهرستان واقع در خیابان کاشانی برگزار میشود. حضور در این جلسه با دعوت قبلی امکانپذیر است.
انجمن شعر باران
انجمن باران سهشنبهها در مکان میدان شهدا، ساختمان انجمنهای ادارهی ارشاد اسلامی از ساعت ۱۷ به بعد برگزار میشود. این جلسه به همت آقای محسن اسلامی تاسیس شده است و هر سهشنبه پذیرای شاعران گرامی است. برای اطلاعات بیشتر میتوانید به وبلاگ انجمن شعر باران در بخش پیوندهای همین وبلاگ مراجعه کنید.
انجمن داستان نویسی
از تمامی علاقهمندان به نویسنگی دعوت میشود در جلسات انجمن داستان که به سرپرستی استاد موسوی هر هفته یکشنبهها از ساعت 16 الی 25 در محل کانون بسیج هنرمندان واقع در خیابان فردوسی شمالی، میدان بسیج، کانون فرهنگی ورزشی جوانان بسیج برگزار میشود، شرکت کنند. برای اطلاعات بیشتر میتوانید به وبلاگ انجمن داستان تربت حیدریه در بخش پیوندهای همین وبلاگ مراجعه کنید.
نافه (نشست انجمنهای فرهنگی هنری شهرستان تربت حیدریه)
این جلسات با همیاری انجمنهای مختلف شهرستان تربت حیدریه از جمله: انجمن موسیقی، انجمن شعر، انجمن خوشنویسی، انجمن داستان، انجمن فیلم و عکس، کانون پرورشی فکری کودکان و نوجوانان و دیگر انجمنهای فرهنگی هنری برگزار میشود. محل برگزاری نشستهای نافه معمولا تالار اندیشهی ادارهی ارشاد اسلامی شهرستان است. هشتمین نشست از این سلسلهبرنامهها با عنوان نافهی 8 در تاریخ جمعه 3/11/93 برگزار شده و به امید خدا همچنان ادامه دارد. برای مطلع شدن از نافهی بعدی بخش فراخوان همین وبلاگ را پیگیری کنید.
کتابسرای بهارک
آقای امین دائیان صاحب این کتابفروشی خود یک کتابخوان حرفهای و بسیار علاقهمند است که عمرش را با کتاب صرف کرده و اطلاعات زیادی در این زمینه دارد. اهل کتاب میتوانند با مراجعه به این کتابفروشی کتاب مورد نظر خود را راحتتر پیدا کنند و یا سفارش دهند تا برایشان تهیه شود. البته با توجه به اینکه در تربت حیدریه بیشتر کتابفروشیها تبدیل به لوازمالتحریر شده است و یا کمکم در حال تبدیل است، حمایت از این کتابفروشِ کتابدوست را وظیفهی خود دانستم. آدرس: خیابان فردوسی جنوبی؛ بین فردوسی جنوبی 56 و 58؛ سرای امین؛ داخل سرا، سمت چپ؛ کتابسرای بهارک؛ آقای امین دائیان؛ 05312222977
کارگاه تخصصی شعر جوان بیرجند
دوست خوب و شاعر همشهری جناب آقای ایمان ذبیحی که از اعضای باسابقهی انجمن شعر تربت حیدریه هستند مدتی است ساکن بیرجند شدهاند. ایشان در مرکز استان خراسان جنوبی کارگاه تخصصی نقد شعر جوان را اداره میکنند. آقای ذبیحی از دوستان دعوت کردهاند که با این جلسه در ارتباط باشند. این جلسات به طور هفتگی هر پنجشنبه ساعت 18 الی 20 در شهرستان بیرجند، خیابان مدرس، مدرس 15، پلاک 44، کانون هنرمندان استان خراسان جنوبی برگزار میشود.
اوسنههای محلی ولایت زاوه
بهتر است بدون هیچ تعارفی بگویم ما در زمینهی افسانههای محلیمان تقریبا هیچکار نکردهایم، یکی دو کار پراکنده هم که توسط چند تن علاقهمند مانند استاد محمد قهرمان، استاد محمد رشید و آقای محمدرضا خوشدل گردآوری شده است آنقدر نیست که بتوان فرض کرد افسانههایمان را از خطر نابودی نجات دادهایم. البته لازم به ذکر است مجموعه کتابهای افسانههای خراسان تالیف آقای خزائی در این زمینه کاری است بسیار ارزشمند اما در مقابل افسانههایی که سینه به سینه به ما رسیده است خیلی کم است. اصولا این کارها کار یکی دو نفر نیست حتی اگر همهی عمر را به آن بگذرانند. از همهی شما خوانندگان عزیز هم خواهش میکنم اگر کسی را میشناسید که افسانههای قدیمی این منطقه را در سینه دارد، دست به کار شوید و آن افسانهها را منتشر سازید. اطلاعاتی که لازم است در مقدمهی افسانه بیاورید شامل تاریخ مکان و زمان ضبط افسانه، نام و نام خانوادگی، زادگاه، سن و شغل راوی است. توصیه میکنم این افسانهها را به همان گویش محلی منتشر سازید و ترجمه به زبان معیار را در قسمتی جداگانه بیاورید که اصالت افسانهها حفظ شود. هر یک از دوستان هم که به راویان افسانهها دسترسی دارد اما وقت کافی برای نوشتن این مطالب را ندارد میتواند افسانه را به صورت یک فایل صوتی ضبط کرده و برای من ایمیل کند؛ قول میدهم که در همین وبلاگ با نام خود مصاحبهکننده منتشرش کنم. بیایید دست به دست هم بدهیم و فرهنگ گویشی زادگاهمان را حفظ کنیم.
وبلاگ سیاه مشق
دوستان عزیز و مخاطبان ارجمند میتوانند در تهیهی مطلب برای بخشهای مختلف این وبلاگ به نویسنده کمک کنند. فرستادن مقاله، کنفرانس، سخنرانی، مصاحبه در زمینهی ادبیات برای بخش کنفرانس ادبی؛ فرستادن شعر برای بخش شعرخوانی؛ ارسال شعرهای محلی خود و یا دیگران؛ قصههای گویشی یا اوسنههای تربتی، ضربالمثلها، فریادها و به طور کلی ادبیات گویشی برای بخش شعر تربتی؛ تهیهی زندگینامهی خود و دیگر شاعران این خطه برای بخش شاعر همشهری؛ ارسال شعر طنز علیالخصوص اشعار شاعران تربتی از جمله فعالیتهایی است که میتوانید انجام دهید. مطالب خود را میتوانید به ایمیل نویسندهی وبلاگ بفرستید و فراموش نکنید با کمک و همفکری یکدیگر خواهیم توانست شعر تربت را بهتر معرفی کنیم.