7- شعر طنز؛ سرقت میکنند؛ عمران صلاحی؛ گردآورنده علی اکبر عباسی
این بخش به لطف آقای عباسی از ابتدای سال 1391 به وبلاگ اضافه شده است و هر هفته در گزارش هفتگی جلسه شعری طنز همراه با معرفی شاعرش را میخوانید. چون این وبلاگ مربوط به شعر تربت است سعی میشود بیشتر از آثار شاعران تربتی در آن استفاده شود. سعی شده معرفی شاعر در حد یک پاراگراف بیشتر نباشد و در آن حتما به کتابها و آثار منتشر شدهی شاعر اشاره شود و اگر شاعر شعر طنز دارای وبلاگی هست آدرس و لینک وبلاگ هم درج شود. شما خوانندگان عزیز هم میتوانید برای ما شعرهای طنز خود و دیگران را جهتدرج در این بخش ارسال کنید. خوانندگان محترم میتوانند این اشعار آرشیو وبلاگ را در این بخش با برچسب شعر طنز بخوانید.
عمران صلاحی که یکی از شناختهشدهترین شاعران در زمینهی شعر طنز است در دهم اسفند سال ۱۳۲۵ در امیریه تهران متولد گردید. صلاحی تحصیلات ابتدایی خود را در شهرهای قم، تهران و تبریز به پایان رساند. نخستین شعر خود را در مجلهی اطلاعات کودکان به سال ۱۳۴۰ چاپ کرد. وی نوشتن را از مجلهی توفیق و به دنبال آشنایی با پرویز شاپور در سال ۱۳۴۵ آغاز کرد. سپس به سراغ پژوهش در حوزهی طنز رفت و در سال ۱۳۴۹ کتاب «طنزآوران امروز ایران» را با همکاری بیژن اسدیپور منتشر کرد که مجموعهای از طنزهای معاصر بود. صلاحی با گل آقا نیز همکاری داشت. در سال ۱۳۵۲ به استخدام رادیو درآمد و تا سال ۱۳۷۵ که بازنشسته شد به این همکاری ادامه داد. عمران صلاحی 11 مهرماه سال ۱۳۸۵ در بیمارستان توس از دنیا رفت. بیش از 20 کتاب در زمینهی شعر طنز و جدی و نثر از این شاعر طنزپرداز معاصر بجا مانده است.
شیره را از حبّهی انگور سرقت میکنند
شهد را از لانهی زنبور سرقت میکنند
دست مالیدم به خود، چیزی سر جایش نبود!
سارقان بی پدر بدجور سرقت میکنند!
احتیاجی نیست از دیوار و در بالا روند
سارقان با "کنترل از دور" سرقت میکنند
عدهای راحت میان مُبل خود لم میدهند
از طریق عدهای مزدور سرقت میکنند
روز روشن، زندهها را از میان کوچهها
مُرده را هم نیمهشب از گور سرقت میکنند
برق را از سیمها و آب را از لولهها
دود را از حُقّهی وافور سرقت میکُنند
میبرندت سوی خلوت، میکنندت پشت و رو
با زبان خوش نشد با زور سرقت میکنند!
جای اینکه سکهای در کاسهی کوری نهند
کاسه را هم از گدای کور سرقت میکنند
نیست چون تفریح و شادی توی این شهر بزرگ
عدهای تنها به این منظور سرقت میکنند!
خواستم دنبال مأموری رَوَم، دیدم ولی
سارقان در پوشش مأمور سرقت میکنند
عمران صلاحی
***
7- شعر طنز؛ نامههاى مرد ذلیل (نامه دوم)؛ ابوالفضل زرویی نصرآباد؛ گردآورنده علی اکبر عباسی
این بخش به لطف آقای عباسی از ابتدای سال 1391 به وبلاگ اضافه شده است و هر هفته در گزارش هفتگی جلسه شعری طنز همراه با معرفی شاعرش را میخوانید. چون این وبلاگ مربوط به شعر تربت است سعی میشود بیشتر از آثار شاعران تربتی در آن استفاده شود. سعی شده معرفی شاعر در حد یک پاراگراف بیشتر نباشد و در آن حتما به کتابها و آثار منتشر شدهی شاعر اشاره شود و اگر شاعر شعر طنز دارای وبلاگی هست آدرس و لینک وبلاگ هم درج شود. شما خوانندگان عزیز هم میتوانید برای ما شعرهای طنز خود و دیگران را جهتدرج در این بخش ارسال کنید. خوانندگان محترم میتوانند این اشعار آرشیو وبلاگ را در این بخش با برچسب شعر طنز بخوانید.
ابوالفضل زرویی نصرآباد در ۱۵ اردیبهشت ۱۳۴۸ در تهران به دنیا آمد. وی شاعر و پژوهشگر در زمینهی طنز است که در نشریات و روزنامهها به عنوان نویسنده و شاعر طنز قلم میزند. او با اسمهای مستعار ملانصرالدین، چغندر میرزا، ننه قمر، کلثوم ننه، آمیز ممتقی، میرزا یحیی، عبدل در نشریاتی مانند نشریات موسسه گل آقا، همشهری، جام جم، ایرانیان، انتخاب، زن، مهر، کیهان ورزشی، بانو، جستجو، عروس، تماشاگران طنز نوشته و مینویسد. از کتابهای وی میشود به تذکرةالمقامات، افسانههای امروزی، وقایعنامهی طنز ایران (همکاری با فریبا فرشادمهر)، بامعرفتهای عالم (کتاب گویای طنز)، رفوزهها (مجموعه شعر طنز)، حدیث قند (مجموعه مقالات طنزپژوهی)، علاغه به خونهش نرسید (مجموعه افسانههای طنزآمیز)، «ماه به روایت آه» رمانی براساس زندگی ابوالفضل عباس، خاطرات سر پروفسور حسنعلی خان مستوفی، کتاب مستطاب خر پژوهی اشاره کرد. وی سایتی دارد با عنوان «از طنز» که در این آدرس قابل مشاهده است http://aztanz.ir
نامههاى مرد ذلیل (نامه سوم)
التیماتوم دادن مرد ذلیل مر همسر را!
زندگى مو جنون گرفته، برگرد
جلو چشامو خون گرفته، برگرد
این دفه دیگه نقل هر سالیت نیست
انگارى که زبون خوش حالیت نیست
حکم تو شلّاقه، اگه قاضىام
جیک بزنى، به مرگتم راضىام
مثل یخ، آبت مىکنم ضعیفه
خونهخرابت مى کنم ضعیفه
من نه از او چشم سیات مىترسم
نه از ننهت، نه از بابات مىترسم
هرچى ازت تلخى چشیدم، بسه
تو زندگى هر چى کشیدم، بسه
این دفه مىخوام نوکتو بچینم
من نخوامِت، کیو باید ببینم؟
خانوم شدى پیش یه مُشتى فَعله
یابو ورت داشته که یعنى بعله؟
همهش مىخواى بگم که «بعله قربان»؟
«جنیفر»ى یا دختر اوتورخان؟
نذار بگم تو کوچه زیرت کنن
یا آبجىهام خرد و خمیرت کنن
نذار بگم تو رو تو شر بندازن
نذار بگم نسل تو ور بندازن
تا سر شب، خلاصه ختم کلام
خودت میاى یا خبرت، والسلام!
اینها رو من از این و اون شنفتم
اما از این حرفا بهت نگفتم
نوشتمش به خوارى و به خفّت
آخه من و حرف خلافِ عفت
مىخوام بگم اهل بخیه نیستم
مودّبم، مثل بقیه نیستم
خسته شدى، دِ باشه جونم فدات
یه جفت کفش نو خریدم برات
الانه مىفرستمش، روم سیا
جلدى پاشو، کفشاتو پاکن بیا!
ابوالفضل زرویی نصرآباد
***
7- شعر طنز؛ نامههاى مرد ذلیل (نامه دوم)؛ ابوالفضل زرویی نصرآباد؛ گردآورنده علی اکبر عباسی
این بخش به لطف آقای عباسی از ابتدای سال 1391 به وبلاگ اضافه شده است و هر هفته در گزارش هفتگی جلسه شعری طنز همراه با معرفی شاعرش را میخوانید. چون این وبلاگ مربوط به شعر تربت است سعی میشود بیشتر از آثار شاعران تربتی در آن استفاده شود. سعی شده معرفی شاعر در حد یک پاراگراف بیشتر نباشد و در آن حتما به کتابها و آثار منتشر شدهی شاعر اشاره شود و اگر شاعر شعر طنز دارای وبلاگی هست آدرس و لینک وبلاگ هم درج شود. شما خوانندگان عزیز هم میتوانید برای ما شعرهای طنز خود و دیگران را جهتدرج در این بخش ارسال کنید. خوانندگان محترم میتوانند این اشعار آرشیو وبلاگ را در این بخش با برچسب شعر طنز بخوانید.
ابوالفضل زرویی نصرآباد در ۱۵ اردیبهشت ۱۳۴۸ در تهران به دنیا آمد. وی شاعر و پژوهشگر در زمینهی طنز است که در نشریات و روزنامهها به عنوان نویسنده و شاعر طنز قلم میزند. او با اسمهای مستعار ملانصرالدین، چغندر میرزا، ننه قمر، کلثوم ننه، آمیز ممتقی، میرزا یحیی، عبدل در نشریاتی مانند نشریات موسسه گل آقا، همشهری، جام جم، ایرانیان، انتخاب، زن، مهر، کیهان ورزشی، بانو، جستجو، عروس، تماشاگران طنز نوشته و مینویسد. از کتابهای وی میشود به تذکرةالمقامات، افسانههای امروزی، وقایعنامهی طنز ایران (همکاری با فریبا فرشادمهر)، بامعرفتهای عالم (کتاب گویای طنز)، رفوزهها (مجموعه شعر طنز)، حدیث قند (مجموعه مقالات طنزپژوهی)، علاغه به خونهش نرسید (مجموعه افسانههای طنزآمیز)، «ماه به روایت آه» رمانی براساس زندگی ابوالفضل عباس، خاطرات سر پروفسور حسنعلی خان مستوفی، کتاب مستطاب خر پژوهی اشاره کرد. وی سایتی دارد با عنوان «از طنز» که در این آدرس قابل مشاهده است http://aztanz.ir
نامههاى مرد ذلیل (نامه دوم)
بخون ولى جواب نامه فورى
عیالِ نازنینِ من چطورى؟
تنگه دلم براى قیل و قالت
عزیز من، چطوره اصل حالت؟
اون شیر قبلنا، شغالتم نیست
من بمیرم، عین خیالتم نیست
حالا که هیچ، وقتى دوستم داشتى که
محل سگ بهم نمىذاشتى که
همش مىگفتى: «اومدم اسیرى»
هى متلک، همش بهونه گیرى
جز ویدئو که خونهی ننهم بود،
خدا وکیلى تو خونهت چى کم بود؟
تلخى زندگیت که مثل قند شد
یواش یواش زیر سرت بلند شد
آبى که شد اون دو تا چشم سیات
شدم اسیر چشم و هم چشمیات
با نقنق و غرغر و قهر و آشتى
خونه و زندگى برام نذاشتى
همهش بکن نکن، همهش تغیّر
همهش بدى، همهش ستم، همهش غر
با گریه روزمو به شب رسوندى
تا اینکه جونمو به لب رسوندى
گفتى: «مىرم» اما گرفتم تو رو
اونقده غر زدى که گفتم: «برو…»
عزیز من رفته و برنگشته
ببین عزیز، گذشتهها گذشته
بیا، گذشته گفتوگو نداره
که خونه بىتو رنگ و بو نداره
بیا دوباره چاى تازه دَم کن
بساط قیمه و پلو عَلَم کن
بپَز از اون کلوچهی نوبرت
براى قند و عسلت، شوهرت
زنى که خوب و پاکه، شوهر مىخواد
خوب مىدونم جونت واسم در میاد
تا نگى عشقو دست کم گرفتم
ویدئومون رو از ننهم گرفتم!
ابوالفضل زرویی نصرآباد
***
7- شعر طنز؛ نامههای مرد ذلیل (نامه اول)؛ ابوالفضل زرویی نصرآباد؛ گردآورنده علی اکبر عباسی
این بخش به لطف آقای عباسی از ابتدای سال 1391 به وبلاگ اضافه شده است و هر هفته در گزارش هفتگی جلسه شعری طنز همراه با معرفی شاعرش را میخوانید. چون این وبلاگ مربوط به شعر تربت است سعی میشود بیشتر از آثار شاعران تربتی در آن استفاده شود. سعی شده معرفی شاعر در حد یک پاراگراف بیشتر نباشد و در آن حتما به کتابها و آثار منتشر شدهی شاعر اشاره شود و اگر شاعر شعر طنز دارای وبلاگی هست آدرس و لینک وبلاگ هم درج شود. شما خوانندگان عزیز هم میتوانید برای ما شعرهای طنز خود و دیگران را جهتدرج در این بخش ارسال کنید. خوانندگان محترم میتوانند این اشعار آرشیو وبلاگ را در این بخش با برچسب شعر طنز بخوانید.
ابوالفضل زرویی نصرآباد در ۱۵ اردیبهشت ۱۳۴۸ در تهران به دنیا آمد. وی شاعر و پژوهشگر در زمینهی طنز است که در نشریات و روزنامهها به عنوان نویسنده و شاعر طنز قلم میزند. او با اسمهای مستعار ملانصرالدین، چغندر میرزا، ننه قمر، کلثوم ننه، آمیز ممتقی، میرزا یحیی، عبدل در نشریاتی مانند نشریات موسسه گل آقا، همشهری، جام جم، ایرانیان، انتخاب، زن، مهر، کیهان ورزشی، بانو، جستجو، عروس، تماشاگران طنز نوشته و مینویسد. از کتابهای وی میشود به تذکرةالمقامات، افسانههای امروزی، وقایعنامهی طنز ایران (همکاری با فریبا فرشادمهر)، بامعرفتهای عالم (کتاب گویای طنز)، رفوزهها (مجموعه شعر طنز)، حدیث قند (مجموعه مقالات طنزپژوهی)، علاغه به خونهش نرسید (مجموعه افسانههای طنزآمیز)، «ماه به روایت آه» رمانی براساس زندگی ابوالفضل عباس، خاطرات سر پروفسور حسنعلی خان مستوفی، کتاب مستطاب خر پژوهی اشاره کرد. وی سایتی دارد با عنوان «از طنز» که در این آدرس قابل مشاهده است http://aztanz.ir
نامههاى مرد ذلیل (نامه اول)
چه حاجتى به قاصد و پست و پیک؟
عیال نازنین، سلام علیک
با خط و نامه هم اگه بتونم
به خدمتت سلام مىرسونم
رفتى و دوریتو بهونه کردم
سلام گرم و عاشقونه کردم
دلت که سرد و خسته بود و غم داشت
سلام گرم و عاشقونه کم داشت
همآشیون من تو این لونهاى
کفتر جَلد بوم این خونهاى
پرهاتو چیدم که یه وَخ با پرت
پر نکشى پیش پدر مادرت
تو بىخبر رفتى و پر خریدى
تا چشم به هم زدم، یهو پریدى
پرزدى و تو خونه کاشتى منو
دلت اومد تنها گذاشتى منو؟
با اینکه تو همین دهات و شهرى
با من دو ماه آزگاره قهرى
نیومد از تو نامهاى، کلامى
نه تو پیامگیرمون، پیامى
بهم ندادى از موارد ذِیل
نه ID و نه PM و نه email
هیچ نمى گى شوهرم الان کجاست؟
تاج سرم، سرورم الان کجاست؟
هیچ نمى گى موهاشو کى مىجوره؟
هیچ نمىگى رختاشو کى مىشوره؟
هیچ نمىگى خورد و خوراکش چیه؟
وصلهی رختِ چاک چاکش چیه؟
دورى تو، پاک خُل و دیوونم کرد
بیا و پَر بزن به خونه برگرد…
ابوالفضل زرویی نصرآباد
***
7- شعر طنز؛ مثنوى مُلانا! حکایت آن مرد که تأسى از دولت کرد در رجوع به حکایت خاتون و کنیز؛ ابوالفضل زرویی نصرآباد؛ گردآورنده علی اکبر عباسی
این بخش به لطف آقای عباسی از ابتدای سال 1391 به وبلاگ اضافه شده است و هر هفته در گزارش هفتگی جلسه شعری طنز همراه با معرفی شاعرش را میخوانید. چون این وبلاگ مربوط به شعر تربت است سعی میشود بیشتر از آثار شاعران تربتی در آن استفاده شود. سعی شده معرفی شاعر در حد یک پاراگراف بیشتر نباشد و در آن حتما به کتابها و آثار منتشر شدهی شاعر اشاره شود و اگر شاعر شعر طنز دارای وبلاگی هست آدرس و لینک وبلاگ هم درج شود. شما خوانندگان عزیز هم میتوانید برای ما شعرهای طنز خود و دیگران را جهتدرج در این بخش ارسال کنید. خوانندگان محترم میتوانند این اشعار آرشیو وبلاگ را در این بخش با برچسب شعر طنز بخوانید.
ابوالفضل زرویی نصرآباد در ۱۵ اردیبهشت ۱۳۴۸ در تهران به دنیا آمد. وی شاعر و پژوهشگر در زمینهی طنز است که در نشریات و روزنامهها به عنوان نویسنده و شاعر طنز قلم میزند. او با اسمهای مستعار ملانصرالدین، چغندر میرزا، ننه قمر، کلثوم ننه، آمیز ممتقی، میرزا یحیی، عبدل در نشریاتی مانند نشریات موسسه گل آقا، همشهری، جام جم، ایرانیان، انتخاب، زن، مهر، کیهان ورزشی، بانو، جستجو، عروس، تماشاگران طنز نوشته و مینویسد. از کتابهای وی میشود به تذکرةالمقامات، افسانههای امروزی، وقایعنامهی طنز ایران (همکاری با فریبا فرشادمهر)، بامعرفتهای عالم (کتاب گویای طنز)، رفوزهها (مجموعه شعر طنز)، حدیث قند (مجموعه مقالات طنزپژوهی)، علاغه به خونهش نرسید (مجموعه افسانههای طنزآمیز)، «ماه به روایت آه» رمانی براساس زندگی ابوالفضل عباس، خاطرات سر پروفسور حسنعلی خان مستوفی، کتاب مستطاب خر پژوهی اشاره کرد. وی سایتی دارد با عنوان «از طنز» که در این آدرس قابل مشاهده است http://aztanz.ir
مثنوى ملانا! حکایت آن مرد که تأسى از دولت کرد در رجوع به حکایت خاتون و کنیز
گوش بگشا اى حسامالدین حسن!
تا بگویم قصّهی آن پیرزن
بگذر از آن پیرزن تا زین سَبَق
قصهاى دیگر بیارم بر ورق
تا نپندارى که خالى بستهام
باز یک مضمون عالى بستهام
بود دکاندارى اندر شهر «رى»
کسب و کارى مىنمود آن نیکپى
کاسبى مىکرد از راه حلال
خود ندید او جز زیان و جز ملال
دید با این زحمت و این دردسر
کاسبى چیزى ندارد جز ضرر
دلخور از برنامهی بازار شد
کار و بار او به کلى زار شد
چون «گران کردن» ز دولت دیده بود
وان حکایاتِ دگر نشنیده بود،
جنسهاى خویش را اندر نهان
کرد با تقلید از دولت، «گران»
شب مصمم تا که در این راه شد
صبح فردا، محتسب آگاه شد
دستبندش زد که: «نفرین بر تو باد
این چه جرم است و چه ظلم است و فساد
باعث این کفرورزى کیست، کیست؟
هین بگو تا این گرانى چیست، چیست؟»
خواست تا لب واکند آن بینوا
گفت: «خاموش اى پلید بى حیا!
تا مصمم گشتى اندر راه کج
اقتصادِ مُلک را کردى فلج
باعث این نابسامانى تویى
بَد تویى، قاتل تویى، جانى تویى
هست عمرى زیر چنگال توییم
سیزده سال است، دنبال توییم»
مرد و زن گشتند گِردِ آن دو جمع
همچنان پروانه، گِرداگِردِ شمع
کوسِ رسوایى در آفاقَش زدند
خُفت و تا مى خورد، شلاقش زدند
شرح آن شلاق و آن خوف و خطر
«این زمان بگذار تا وقتى دگر»
زان عتابش عقدهاى در سینه شد
لنگ لنگان بر درِ کابینه شد
گفت یکسر با وزیرانِ وَدود
آنچه در آن روز با او رفته بود
کاى شما اندر گرانى اوستاد
«مر مرا تقلیدتان بر باد داد!»
از شما تقلید کردم، یک نفس
زان سبب افتاد کارم با عسس
رونق کار شما در چیست، چیست؟
این گرانی هاى اصلى، کارِ کیست؟
گفت یک تن زان میانه، کاى عمو
هست رمزِ کار دولت در کدو
«خلق را تقلیدشان بر باد داد
اى دو صد لعنت بر این تقلید باد»
آن که عاقل بود، فهمید این کلام
بیش از این عرضى ندارم، والسلام
ابوالفضل زرویی نصرآباد
***