2- کنفرانس ادبی؛ آیین نگارش؛ نگارش 19؛ اشتباهی رایج در به کار بردن اسامی و صفتهای عربی؛ محمد کاظم کاظمی
در این بخش کنفرانسهایی که توسط اعضای انجمن شعر شنبهشبها در جلسه ارائه میشود را مطالعه میکنید. در هفتههایی که برنامهای از پیش تعیین نشده باشد از بین مقالات مختلف یک مقاله، تحقیق، پایاننامه و ... را انتخاب میکنم و در این بخش میآورم. شاعران انجمن و خوانندگان محترم هم میتوانند اگر مقالهای مدّ نظر دارند که خواندن آن را برای دیگران مفید میدانند به آدرس siyah_mast@yahoo.com بهمن صباغ زاده ارسال کنند تا در وبلاگ نمایش داده شود. برای رعایت امانت در مواردی که مشکلی به نظرم برسد و یا نیاز به توضیحی باشد در کروشه به نام نویسندهی وبلاگ {ن و: مثال} خواهد آمد.
یکی از نکاتی که به ما در انتقال مطلب کمک میکند استفادهی درست از علائم و نگارشی و رعایت رسمالخط و قوانین مربوط به آن است. در گذشته علائم نگارشی در شعر جدی گرفته نمیشده و یکی از دلایل قرائتهای مختلف از دواوین شاعران گذشته همین امر است. امروزه برای این علائم قواعدی وضع شده است که با رعایت آن میتوان اختلاف قرائت را تا حد زیادی از بیت بُرد. البته شاعران و نویسندگان امروز کمتر با این نکات آشنایی دارند و این مهم را بر عهدهی ویراستارها گذاشتهاند اما در خیلی از موارد ویراستار هم به درستی منظور شاعر و نویسنده را درک نمیکند. علاوه بر علائم نگارشی در ویراستاری متون نکاتی وجود دارد که خوب است نویسندگان نیز با آن آشنا شوند و خود اشکالات کار خود را دریابند و برطرف کنند. جناب آقای کاظمی با جمعآوری این مطالب و انتشار آن قدم بزرگی را در رفع این مشکل برداشتهاند. امیدوارم انتشار این مطلب به ما در صحیح نوشتن کمک کند.
ما ائمهی معصومین و عتبات عالیات نداریم!
در زبان فارسی دری، صفت همواره مفرد است. حتی اگر موصوف جمع باشد هم نباید صفت را جمع ببندیم. مثلاً ما میگوییم «پیشوایان پاک» و نمیگوییم «پیشوایان پاکان» یا میگوییم «خانههای استوار» و نمیگوییم «خانههای استوارها».
ولی ما گاهی در مورد اسامی و صفتهای عربی، این اشتباه را میکنیم، مثلاً کلمهی ائمه را که جمع «امام» است و باید با صفت مفرد «معصوم» بیاید، با صفت جمع «معصومین» میآوریم و میگوییم «ائمهی معصومین». یا صفت «عالی» را برای عتبات جمع میبندیم و میگوییم «عتبات عالیات».
باید توجه داشت که استفادهی صفت جمع برای اسم جمع، مخصوص زبان عربی است و در فارسی، درست نیست. در فارسی، صفت همواره مفرد میآید، بنابراین، در این زبان، ما «ائمهی معصومین» و «عتبات عالیات» نداریم. باید «ائمهی معصوم» و «عتبات عالی» بگوییم. میگویید سخت است؟ مدتی امتحان کنید، خواهید دید که آسان میشود.
تاریخ درج مطلب در وبلاگ نویسنده: جمعه 25 دی ۱۳۸۳
تکملهای بر نگارش نوزده
سلسله مباحث نگارش، همواره کانون بحثهای مفیدی شده است و من از این لحاظ، بسیار خرسندم. ولی گمان میکنم که ما باید بحثها را به جای تمرکز بر مصادیق، بر یک سلسله اصول و مبانی متمرکز کنیم. گمان میکنم اختلافنظرها نیز در اینجاست.
من در این مباحث، یک دید تاریخی ـ اصلاحی دارم، یعنی دوست دارم که با نگرش بر تاریخ تحولات زبان، در اصلاح زبان بکوشیم، و معتقدم که این کار، امکانپذیر است.
در این شکی نیست که زبان ما در طول زمان متحوّل شده است. پس میتوان این تحوّلات را در آینده نیز انتظار داشت. ما اگر بگوییم «هر آنچه اهالی زبان به کار میبرند درست است و باید پذیرفت» متکی بر یک دیدگاه ایستا و منجمد از زبان است، نه دیدگاهی که زبان را پویا و متحوّل میداند.
ما در دورههای سامانی و غزنوی، زبانی داشتیم نیرومند، غنی، فصیح و با امکانات بالا; زبانی که حدود هشتاد در صد واژگانش فارسی بود. این زبان، به مرور زمان و در طول زمان قریب به هزار سال، به زبانی متکلف، معیوب و مملو از واژگان و ترکیبهای عربی مبدّل شد. باز وقتی امروز را مینگریم، میبینیم که حداقل چند قدم پیش رفتهایم و زبانی شسته و رفتهتر از یک قرن پیش داریم، حداقل در حوزهی نگارش نظم و نثر.
پس میتوان برای آینده نیز تلاش کرد و نباید ناامید شد. ما تا حدّ زیادی از آن عربیزدگی مفرط فاصله گرفتهایم و میتوانیم این فاصله را بیشتر کنیم. عربی بر همه جوانب زبان سیطره یافته بود، هم در حوزهی واژگان، هم در حوزهی ترکیبها و هم در حوزهی دستور زبان. شاید وامگرفتن یک واژه از زبانی دیگر آنقدرها هم ناپسند نباشد، و گاه البته لازم هم باشد، ولی اگر شکل ترکیبسازی را وام بگیریم، البته کمابیش ناپسند است و این ناپسندی وقتی بیشتر میشود که به حوزهی دستور زبان نیز سرایت کند.
عبارت «ائمه معصومین» هر سه نوع تأثیرپذیری را در خود دارد. اول این که «امام» و «معصوم» عربیاند; دیگر این که اینها طبق قواعد عربی جمع بسته شدهاند; دیگر این که تطابق صفت و موصوف از لحاظ جمع و مفرد در آنها رعایت شده است، یعنی اینجا دیگر وارد حوزهی دستور زبان شدهایم.
دوستان میگفتند (نقل به مضمون)، «حالا که ما امام را به صورت ائمه جمع میبندیم، پس نباید از جمع بودن صفت هم نگران باشیم. ما بالاخره تابع عربی شدهایم.» ولی من میگویم اگر هم تابع شدهایم، حداقل در سطوح پایینتر شویم. کلمه را وام گرفتیم، عیبی ندارد. جمعبستن مکسّر را وام گرفتیم، کمی عیب دارد، ولی جمع بستن صفت دیگر افراط است و باید تا حدّ امکان از آن پرهیز کرد. کسی که یک دستش را اره برقی بریدهاست، نمیتواند دست دیگر را هم بگذارد لای ارّه، که حالا که برید، بگذار این را هم ببرد. بالاخره جلو ضرر را از هر جا که بگیریم، فایده است. ما یک قدم را برداریم، شاید دیگرانی در آینده قدم بعدی را بردارند. نسل پیش میگفت «ائمهی معصومین»، ما بگوییم «ائمهی معصوم»، شاید نسل بعد بگویم «امامان معصوم»، شاید نسل بعد بگوید «پیشوایان معصوم» و نسل بعد آن را به «پیشوایان پاک» برساند. اگر هم نرساند، چه باک؟ حداقل یکی دو گام که به سوی اصلاح زبان برداشتهایم. اینطور نیست؟
من همچنان که به جبر تاریخ در کلیت آن معتقد نیستم، تحولات زبان را هم کاملاً جبری نمیدانم، بلکه بر آنم که اهالی زبان ـ بهویژه نخبگان آنها، یعنی نویسندگان، شاعران، آموزشگران و... ـ میتوانند در این تحوّلات مؤثر واقع شوند. تاریخ این را نشان دادهاست. هیچ نمیتوان منکر تأثیری بود که امثال قائممقام فراهانی و محمود طرزی و ملکالشعرا بهار و دیگر اهل ادب در پالایش زبان در قرن اخیر داشتهاند. این بزرگان مسیرها را باز کردهاند و راه و چاه را به ما نشان دادهاند. چرا ما روندگان خوبی نباشیم؟
تاریخ درج مطلب در وبلاگ نویسنده: شنبه 26 دی ۱۳۸۳
منبع:
وبلاگ شخصی آقای محمد کاظم کاظمی
http://mkkazemi.persianblog.ir
***
2- کنفرانس ادبی؛ آیین نگارش؛ نگارش 18؛ کاربرد درست یک کلمه؛ محمد کاظم کاظمی
در این بخش کنفرانسهایی که توسط اعضای انجمن شعر شنبهشبها در جلسه ارائه میشود را مطالعه میکنید. در هفتههایی که برنامهای از پیش تعیین نشده باشد از بین مقالات مختلف یک مقاله، تحقیق، پایاننامه و ... را انتخاب میکنم و در این بخش میآورم. شاعران انجمن و خوانندگان محترم هم میتوانند اگر مقالهای مدّ نظر دارند که خواندن آن را برای دیگران مفید میدانند به آدرس siyah_mast@yahoo.com بهمن صباغ زاده ارسال کنند تا در وبلاگ نمایش داده شود. برای رعایت امانت در مواردی که مشکلی به نظرم برسد و یا نیاز به توضیحی باشد در کروشه به نام نویسندهی وبلاگ {ن و: مثال} خواهد آمد.
یکی از نکاتی که به ما در انتقال مطلب کمک میکند استفادهی درست از علائم و نگارشی و رعایت رسمالخط و قوانین مربوط به آن است. در گذشته علائم نگارشی در شعر جدی گرفته نمیشده و یکی از دلایل قرائتهای مختلف از دواوین شاعران گذشته همین امر است. امروزه برای این علائم قواعدی وضع شده است که با رعایت آن میتوان اختلاف قرائت را تا حد زیادی از بیت بُرد. البته شاعران و نویسندگان امروز کمتر با این نکات آشنایی دارند و این مهم را بر عهدهی ویراستارها گذاشتهاند اما در خیلی از موارد ویراستار هم به درستی منظور شاعر و نویسنده را درک نمیکند. علاوه بر علائم نگارشی در ویراستاری متون نکاتی وجود دارد که خوب است نویسندگان نیز با آن آشنا شوند و خود اشکالات کار خود را دریابند و برطرف کنند. جناب آقای کاظمی با جمعآوری این مطالب و انتشار آن قدم بزرگی را در رفع این مشکل برداشتهاند. امیدوارم انتشار این مطلب به ما در صحیح نوشتن کمک کند.
کاربرد درست یک کلمه
بعد از این مقدمهای نهچندان کوتاه، {ن و: که در قسمت قبل با عنوان «نگارش 17؛ یک یادآوری لازم» در وبلاگ آمد} میپردازم به بحث امروز، یعنی کلمهی «شرایط». این کلمه، در فارسی جمع «شرط» است. پس باید کاربردِ آن در مقامی باشد که واقعاً پای «شرط» در میان است. مثلاً میتوان گفت «شرایط من برای پذیرش این کار، آزادی عمل و دستمزد خوب است.» یعنی من این شرطها را دارم.
ولی ما غالباً این کلمه را به معنی «وضعیت» یا «امکان» به کار میبریم و مثلاً میگوییم «من در شرایط خوبی نیستم.» این یعنی چه؟ یعنی «من در شرطهای خوبی نیستم.»
شاید بگویید «شرایط اکنون در این معنی جا افتاده است.» ولی من اضافه میکنم که با این هم، این کلمه بهترین کلمه در این معنی نیست و ما کلماتی بهتر همچون «وضعیت» را داریم. پس اگر بخواهیم نثر ما سالمتر و زیباتر باشد، باید «شرایط» را به معنی خودش به کار بریم.
و این هم چند مورد کاربرد نادرست «شرایط» در نوشتههای بعضی دوستانم.
مکتب هرات در گذشته و در شرایط فعلی با روزهای روشن و پُرافتخاری مواجه بوده که در صورت توجه بیشتر، باعث پیشرفتهای چشمگیرتری در هرات خواهیم بود.
در شرایطی که هنوز ابزار خشونت از دست شبه نظامیان به جنگ خو گرفته گردآوری نشده و دولت تسلط متمرکزی بر اهرمهای قدرت و جنگ سالاران سابق ندارد...
در شرایط اجتماعی و سیاسی امروز کشور روشن است که کوچکترین حرکت جمعی ممکن است به یک آشوب و بلوای فاجعهآمیز بینجامد.
با وصف آشفتگی اوضاع سیاسی و اجتماعی کشور که شرایط کار در تمام عرصهها، خصوصاً هنر و فرهنگ در نقطهی متنازلی قرار گرفته بود.
و من، عبارتها را به ترتیب، چنین اصلاح میکنم:
مکتب هرات در گذشته و در وضعیت فعلی...
در حالی که هنوز ابزار خشونت...
در وضعیت اجتماعی و سیاسی امروز کشور...
با وصف آشفتگی اوضاع سیاسی و اجتماعی کشور که امکان کار در تمام عرصهها...
میبینید که اینجا ما از کلمات بهتر و بیشتری کار کشیدهایم. نویسندهای که بتواند به جای تکرار یک کلمه در چهار جای، چهار کلمهی متفاوت و مناسبتر از آنیکی را به کار برد، البته موفقتر است و دارای زبانی غنیتر. او مثل آشپزی است که میداند هر یک از غذاها را در چه ظرفی بر سر سفره بیاورد. البته میتوان پلو و خورش و آب و نوشابه و ترشی و ماست را همه در کاسه ریخت و عقیده داشت که هیچ خطایی رخ نداده است. آن غذا البته قابلِ تناول است، ولی نشان از بیسلیقگی خوانسالار دارد. کلمات نیز ظرفهای معانی هستند و یکنواختی و تکرار بسیار آنها، لاجرم به رنگینی معنی هم خلل میزند.
تاریخ درج مطلب در وبلاگ نویسنده: جمعه 11 دی ۱۳۸۳
منبع:
وبلاگ شخصی آقای محمد کاظم کاظمی
http://mkkazemi.persianblog.ir
***
2- کنفرانس ادبی؛ آیین نگارش؛ نگارش 17؛ یک یادآوری لازم؛ محمد کاظم کاظمی
در این بخش کنفرانسهایی که توسط اعضای انجمن شعر شنبهشبها در جلسه ارائه میشود را مطالعه میکنید. در هفتههایی که برنامهای از پیش تعیین نشده باشد از بین مقالات مختلف یک مقاله، تحقیق، پایاننامه و ... را انتخاب میکنم و در این بخش میآورم. شاعران انجمن و خوانندگان محترم هم میتوانند اگر مقالهای مدّ نظر دارند که خواندن آن را برای دیگران مفید میدانند به آدرس siyah_mast@yahoo.com بهمن صباغ زاده ارسال کنند تا در وبلاگ نمایش داده شود. برای رعایت امانت در مواردی که مشکلی به نظرم برسد و یا نیاز به توضیحی باشد در کروشه به نام نویسندهی وبلاگ {ن و: مثال} خواهد آمد.
یکی از نکاتی که به ما در انتقال مطلب کمک میکند استفادهی درست از علائم و نگارشی و رعایت رسمالخط و قوانین مربوط به آن است. در گذشته علائم نگارشی در شعر جدی گرفته نمیشده و یکی از دلایل قرائتهای مختلف از دواوین شاعران گذشته همین امر است. امروزه برای این علائم قواعدی وضع شده است که با رعایت آن میتوان اختلاف قرائت را تا حد زیادی از بیت بُرد. البته شاعران و نویسندگان امروز کمتر با این نکات آشنایی دارند و این مهم را بر عهدهی ویراستارها گذاشتهاند اما در خیلی از موارد ویراستار هم به درستی منظور شاعر و نویسنده را درک نمیکند. علاوه بر علائم نگارشی در ویراستاری متون نکاتی وجود دارد که خوب است نویسندگان نیز با آن آشنا شوند و خود اشکالات کار خود را دریابند و برطرف کنند. جناب آقای کاظمی با جمعآوری این مطالب و انتشار آن قدم بزرگی را در رفع این مشکل برداشتهاند. امیدوارم انتشار این مطلب به ما در صحیح نوشتن کمک کند.
یک یادآوری لازم
به راستی این سلسلهی نگارش چیست و من به چه انگیزهای آن را مینویسم؟ شاید اگر کمی این را روشن کنم، بعضی ابهامهای دوستان نیز رفع شود.
این، حاصل یک سلسله تجربههای من است در نگارشها و نیز ویراستاری هایی که به طور طبیعی انجام میدهم و اکنون مشغلهی اصلی من شده است. یعنی من بیش از آن که شعر بگویم، مطلب مینویسم و بیش از آن که مطلب بنویسم، مطالب دیگر دوستان را ویرایش میکنم.
در این دهسال، کتابهای بسیاری برای ویرایش به من سپرده شده است، از «نقد بیدل» علامه سلجوقی گرفته تا «آثار هرات» استاد خلیلی و از «مردم هزاره و خراسان بزرگ» تقی خاوری گرفته تا «افغانستان، طالبان و سیاستهای جهانی» ویلیام میلی ترجمهی غفار محقق. و من احتمالاً در سالهای اخیر، پُرکارترین آدم در این عرصه در کشور ما بودهام.
حدود یک دهه ویراستاری با حجم بیش از ده هزار صفحه ویرایش، تجربیات بسیار خوبی برایم فراهم آورده است، چه در ویرایش، چه در نگارش و چه در صفحهآرایی و دیگر امور مربوط به انتشار کتاب. و من ـ که غالب اندوختههایم را مدیون تجربه هستم ـ دوست میدارم، این رهیافتها را با دیگران هم تقسیم کنم، تا دیگری ناچار به تکرار این مراحل نشود.
از این گذشته، به گمان من، وضعیت نگارش در میان نویسندگان ما غالباً خوب نیست و به ندرت میتوان آثاری بیعیب یا کمعیب از این لحاظ، یافت. پس چه بهتر از این که کسی که غالباً با نادرستیهای شایع و رایج در میان نوشتههای دوستان روبهروست، حداقل آنچه را بسیار در این نوشتهها مییابد، با دیگران نیز در میان بگذارد تا علاج واقعه پیش از وقوع شود، یعنی در نگارش دقیقتر شویم تا در ویراستاری بار ما سبکتر باشد. به همین لحاظ، مثالهای بحث من، نه مثالهای فرضی، بلکه نمونههایی واقعی از نوشتههای دوستان است که من ویرایش کردهام (البته بدون ذکر نام نویسنده و نشانی مطلب، تا عزیزانی که لطف کرده و مرا شایستهی ویرایش نوشتهی خود دانستهاند، دلگیر نشوند.)
متأسفانه هنوز ویراستاری به عنوان یک مرحله از کار انتشار کتاب، برای بسیاری از ناشران ما ضروری به نظر نمیآید و بسیار ناشران، کتابها را بدون کمترین ویرایشی به چاپ میسپارند. در این میان، اندک کسانی هستند همچون ابراهیم شریعتی افغانستانی (نشر عرفان) که این امر را نیز جدّی میگیرد. (و بیشتر کارهای من نیز کتابهای منتشرهی ایشان بوده است.)
بله، میخواستم سخن را به اینجا برسانم که این سلسلهی «نگارش» فقط یک انتقال تجربه است و نه بیشتر، ولی همین برای من بسیار اهمیت دارد. این نه آموزش دستور زبان است و نه حکماندازی در اصول نگارش و ویرایش. من هیچگاه اینها را یک سلسله قواعد مطلق و تخلفناپذیر نمیدانم. به همین لحاظ، خود را بسیار مقید به مباحثه با دوستانی که با این پیشنهادها مخالف هستند، نمیبینم. این یک تجربه است، همانگونه که مثلاً یک آشپز با ده سال سابقه میگوید «برای پختن نیمرو روغن را به اندازهی کافی داغ کنید تا تخممرغ به ته تاوه نچسپد.» او نمیگوید «پختن تخممرغ با روغن سرد ممنوع است.» بلکه فقط یک بیان تجربه میکند و بس.
از این که بگذریم، گاه، بعضی دوستان با این استدلال که «آنچه تو میگویی عملی نیست.» نگارش این سلسلهی «نگارش» را بیهوده تلقی میکنند. من میگویم که عملی هست، چنان که بسیاری نویسندگان ما چنین کردهاند. چرا نثر اعظم رهنورد زریاب اینقدر زیباست؟ مسلماً یکی از دلایل زیبایی این نثر، درستیاش است. کسی که نثر زریاب را ویرایش میکند، گویا در یک جادهی اسفالت سفر میکند. انگار هیچ عیب و ایرادی در کارش نیست. کتاب «... چهها که نوشتیم!» ایشان را من نمونهخوانی و صفحهآرایی کردم، ولی به هیچوجه جسارت ویرایش متن آن را نیافتم و فقط از زیبایی نثرش لذّت بردم و چیزها آموختم.
گذشته از این، باید متوجه فاصلهای بود که میان نگارش یک نویسنده و گفتار یک آدم عادی وجود دارد. ممکن است در مقام گفتار، بسیاری از ما، «قفل» را «قلف» بگوییم، ولی در نوشتن، مسلماً به خود این اجازه را نمیدهیم (مگر در موارد خاص، مثل دیالوگهای داستانها). این که مثلاً من پیشنهاد میکنم چنین بنویسیم و چنان ننویسیم، بدین معنی نیست که میتوان این پیشنهاد را در همه عرصههای زبان ـ از زبان کوچه و بازار گرفته تا زبان یک مقالهی علمی ـ گسترش داد. همچنین بدین معنی نیست که میتوان همه طبقات اجتماعی را به رعایت این نکات ملزم کرد. بدین معنی است که ما به عنوان آدمهای اهل قلم، بهتر است چنین کنیم.
و فراموش نکنیم که در این مقام، یعنی نگارش متون علمی یا ادبی، این کافی نیست که ما به درستبودن متن قانع باشیم. باید در پی بهتر نوشتن و زیباتر نوشتن بود. ممکن است یک عبارت برای گفتار عادی یا متن یک گزارش روزنامه قابل قبول باشد، ولی برای یک مقاله، نه. پس وقتی میشود زیباتر و درستتر نوشت، چرا ننویسیم؟
تاریخ درج مطلب در وبلاگ نویسنده: جمعه 11 دی ۱۳۸۳
منبع:
وبلاگ شخصی آقای محمد کاظم کاظمی
http://mkkazemi.persianblog.ir
***